آرشیو دسته بندی: دلنوشته

گنجنامه

گنج نامه!

امون ندادم، از راهروی منتهی به حیاط که وسطش یه دری بود که برای اینکه یکم هوا مطلبوع تر باشه یه توری زوار در رفته بهش وصل بود اومدم برسونم خودمو بهش که…