کبوتر سفید من رها عسکری

کبوتر سپیدمن

توراچشم درراهم
بیاوغصه هایت را
آب وجارو کن
و
همچون خورشید
درپرتو طلایی بدرخش
آری
سکوتم رابه توعرضه میکنم
نگاهم رادرمهتاب
جا می گذارم
ومحبتم رادرپس حنجره طلایی فرو می ریزم
توای زیبایی لحظه های من
توای جریان زندگی
بیا وخانه ی دلم را
همچون گهواره کودکی
تاب بده
وصدایم را درکوچه تنهایی
سربده
ولبخند بزن به هرآنچه دردل داری
توای کبوتر سپید من
ای همسفر تنهایی
بیا وشادی کن ….

من رها عسکری هستم

من رهام!

چند سالی هست که شروع به گفتن احساس و درکم از پیرامونم به زبان شعرنو، کرده ام.