قبل از هرچیزی بگم که ناتور یعنی نگهبان
جی. دی. سلینجر یا همون جروم دیوید سلینجر در سال 1951 رمان جذاب ناتور دشت رو نوشت، رمانی که در مجموع زندگی هولدن پسر 17 ساله ای رو برای سه روز به تصویر میکشه، سه روزی که فاصله بین از مدرسه اخراج شدنش تا درجریان قرارگرفتن خوانوادشه.
کار جذابی که نویسنده به نظرم میکنه شخصیت اصلی داستانش رو یه نوجوان انتخاب میکنه تا بتونه روح خواننده رو همچون اون نوجوان فارغ از قید و بندها بکنه، و حرفهایی رو به زبون بیاره که خیلی ها بخاطر تعارفات به زبون نمیارن و یه شخصیت آزاد و رها بسازه.
جالبی این کتاب برای من اونجایی شد که ناتور دشت رو در پارک ملی بمو شروع کردم به خوندن، جایی که آزادی و رها بودن رو کاملا حسش میکردم.
چند جمله از کتاب
این اشکال همه ی آدم های باهوشه. هیچ وقت نمیخوان در مورد قضیه ی جدی ای حرف بزنند مگر اینکه خودشون دوست داشته باشن.
مشخصه ی یک مرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی، با شرافت بمیرد
و مشخصه ی یک مرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی، با تواضع زندگی کند.