آلپ، علم کوه اروپا

در هفته ای که گذشت با جمعی از دوستان به علم کوه زیبا صعود کردیم، نوشته زیر، از خانم دکتر سیما علیزاده عزیز، همنورد و همراه و همسفر خوبمون در این سفر هست، که با هم میخونیم…

چرا که نه؟ عنوان‌ها هم می‌توانند تغییر کنند وقتی که علم کوه زیبایی و استواری‌اش را به رخ آلپ بکشد. علم کوه دومین چکاد بلند ایران پس از دماوند است که در البرز مرکزی آنچنان استوار و مغرور ایستاده است که تصمیم گرفتن برای رفتن و دیدارش را سخت می‌کند.

روزی رشته کوه‌های آلپ هوس دیدار هیمالیا را می‌کند که با حرکت به سوی آنها چون به دیدارش نایل نمی‌شود از ناراحتی رشته کوه‌های البرز را از دل زمین به بیرون می‌راند که بلندترین آنها نام علم کوه را به خود می‌گیرد.

داستان عاشقانه سلیمان و بلقیس هم با علم کوه گره خورده است. می‌گویند هدهد قله علم کوه را برای ساخت قصر شب عروسی این دو انتخاب کرده بود به همین دلیل است که این منطقه را تخت سلیمان نامگذاری کرده‌اند. و همچون آلپ، قله‌های زیادی با ارتفاع بیش از ۴ هزار متر دارد. وجود یخچال‌های طبیعی باقیمانده از عصر یخبندان در میان این رشته کوه‌ها به خصوص در منطقه علم کوه خون زندگی را در رگ‌های زمین جاری می‌کنند تا که روح زمین همیشه با نشاط باقی بماند.
علم کوه، کوهیست سترگ و استوار با یک دیواره عظیم و بزرگ و معروف در جهان. دیواره ای که فنی‌ترین دیواره ایران در صخره‌نوردی است و جایگاهی چون کی تو (K2) در جهان را دارد.

آغاز حرکت


صبح همزمان با طلوع آفتاب به سوی معشوق راهی شدیم برای رسیدن به دوست، بایستی از کلاردشت می‌گذشتیم شهری که ۲۰ سال پیش سفری به آن داشتم تغییر زیادی نداشت الا افزایش ساختمان‌ها و کم شدن سبزی طبیعت. در رودبارک و مقر فدراسیون کوهنوردی آماده پیمایش شدیم با صبحانه‌ای که طعم خوش صعود داشت. دیدن تصویری از دیواره بلند و سخت علم کوه در مقر کوهنوردی، عظمت این کوه زیبا را بیشتر نمایان می‌ساخت.

علم کوه
آیا این ماشین‌های از رده خارج شده، توان بالا رفتن از این مسیر را دارند؟

تنگ گلو

مسیر رودبارک تا تنگه گلو در ارتفاع ۳۲۰۰ متری با ماشین طی می‌شد. این مسیر سنگلاخی و پر از دست اندازهای ناجور را، فقط ماشین‌های رنجروور ۵۰ ساله می‌توانستند طی کنند که در نگاه اول این شک بود که آیا این ماشین‌های از رده خارج شده، توان بالا رفتن از این مسیر را دارند؟ اما بعد از رسیدن به تنگه گلو به این نتیجه می‌رسی که این مسیر را، فقط همین ماشین‌ها می‌توانند طی کنند. و چه دردناک است که جاده تعمیر و آسفالت نمی‌شود تا دسترسی همگان به آن منطقه آسان نشود تا طبیعت در امان بماند. مثل جاده شابیل. مورد جالب در تنگه گلو دیدن توریستهای حاشیه خلیج فارس بود. چند سالیست که آنها این منطقه را برای گذراندن تعطیلات انتخاب کرده اند. حالا چرا؟ فقط برای دیدن برف ! کودکانی که شادی خود را از دیدن برف نمیتوانند پنهان کنند البته فقط تا این نقطه با ماشین می آیند و برمی گردند.
با رسیدن به تنگه گلو ماموریت ماشین ها به پایان میرسد و در باقیمانده راه، بخش حمل بار،به عهده قاطرها و بخش رسیدن به محل کمپ، به عهده پاهای مشتاق ما بود. بند کفش‌هایی‌ که سفت شدند و باتوم‌هایی که یک به یک بر زمین کوبیده می شدند و این آغاز نگارش نت به نت آهنگ صعود بود.

علم کوه
بخش حمل بار،به عهده قاطرها

رسیدن به کمپ

به سمت کمپ می‌رویم که در ارتفاع ۳۸۰۰ متری برپا شده است با یک شب مانی در آنجا برای هم هوایی. هر قدمی که برمی‌داری نفس در سینه محبوس می‌شود نه از سختی راه، بلکه از این همه زیبایی بکر و طبیعت مدهوش کننده کوهستان. محلیها می گویند به وقت خشکسالی آمدید! اگر زمان بارش بود چی بود! مسیری که در کنارش آب را دارد و صدای نغمه‌هایش را. و یخچال‌هایی که قطره قطره جوهره وجودشان را به زمین می‌بخشند. رسیدن به هسارچال یعنی رسیدن به دشتی فراخ با حصاری از کوه‌ها. از مناره گرفته تا ستاره و خرسان جنوبی، میانی و شمالی، مرجیکش و در نهایت علم کوه. علم کوه را از دشت هسارچال نمی‌توان دید، اما مناره از آن میان بیشتر خودنمایی می‌کند.

دریاچه لشگرک

بعد از ۲۰۰ متر ارتفاع گرفتن از هسارچال، به دریاچه آبی آن می‌رسیم. وصلت بین یخ و برف و آب و سنگ و گل و سبزه است همه جمع بودند. یخ‌های لم داده در آغوش سنگ، گل‌های زیبا، رقصان از آهنگ موج‌های ساخته شده از شیطنت باد بر روی دریاچه. بهشتی بود که چشمان را به ثبت تابلویی شگفت انگیز مهمان می‌کرد. شب را زیر گنبد آسمان و درخشش ستارگان نقره فام گذراندن در سکوت دشت توصیف ناپذیر است. حتی اگر هیجان و استرس صعود همراهت باشد.

آغاز حرکت به سمت قله علم کوه

صبح هنگام که خورشید از پس کوه‌ها به دشت سرک کشید تا حال فرزندانش را بپرسد راهی دیدار دوست شدیم. قدم به قدم، سنگ به سنگ، شیب به شیب. صعود حتی یک تپه کوچک، سختی‌های خاص خودش را دارد و آنچه همیشه در این راه کوهنورد را یاری می‌کند راهنمای خوب و کاربلد و البته روانشناس است. زمان حرکت، استراحت، گذر از تنگه‌های سخت، شیب‌های تند، راه های باریک سنگی، تیغه‌های تیز و خطرناک همگی زمانی راحت پیموده می‌شوند که راهنمایی خوب در کنارت باشد. و در این صعود دو نفر از بهترینها همراهمان بودند که بی شک بدون آنها صعود امکان پذیر نبود. با انرژی فوق العاده و برنامه ای کاملن حرفه ای با چاشنی شوخ طبعی.

آنچنان غرق در افکارم بودم و در سکوت بالا می‌رفتم و حتی گاهی ناتوانی بر من استیلا می‌یافت، که زمان از دستم رفته بود. دقیقاً در ساعت ۱۱:۱۱ وقتی راهنمای گروه را دیدم که ایستاده بود و به لبخند به همه خوش آمد می‌گفت باور نکردم که این صعود را نیز انجام دادم.

واقعاً!؟
و من بر بلندای دومین چکاد ایران بانو ایستاده بودم بعد از صعود سبلان و کنسل شدن برنامه قبلی علم کوه انگار باور نداشتم که این صعود انجام خواهد شد. در بهت و ناباوری در کنار تابلوی علم کوه ایستاده بودم. و من انجامش دادم.


قله بسیار باریک و تعداد کوهنوردان زیاد بود و بازار عکس‌ها و فیلم‌ها داغ. نباید از زیبایی یخچال‌های روبرو و دیواره پشت قله غافل شد. شوربختانه به جهت شرایط آب و هوا امکان دیدن دماوند زیبا و حتی آزاد کوه نبود. اما آسمان آبی‌تر بود و بسیار نزدیک‌تر. آدمی هوس می‌کرد دست دراز کند و بخشی از آسمان را با خود به پایین ببرد. مسیر بازگشت تا جایی با مسیر صعود یکی بود، اما بعد از آن تغییر می‌کرد تا فرود را آسان‌تر کند. در طول راه صدای حرکت برف‌ها همراه با سنگ و خاک از درون یخچال‌ها شنیده می‌شد. چه عظمت و شکوهی!

علم کوه

برگشت به کمپ

طبق برنامه ساعت ۵ عصر در کمپ بودیم.
و بعد از آن صدای خنده بود و شادی و داستان سرایی. دیگر از آن استرس روز قبل و نگاه‌های خاص اثری نبود و طبیعت هم ما را به سمفونی زیبای باران در شب دعوت کرد. با رعد و برق.
وداع گفتن با دشت زیبای هسارچال سخت بود اما خاطرات ثبت شده در آن ابدی. با دوستان و همنوردان جدید.
و همچون مسیر رفت تا تنگه گلو با پای پیاده سپس تا قرارگاه با ماشین و پس از آن ناهار در کلاردشت و بعد خانه.
صعود علم کوه به تاریخ روز بیست و نهم از ماه تیر که نشان از آرش دارد انجام گرفت به سال ۱۴۰۲. ستاره‌ای دیگر در تقویم زندگی مان نقش بست. تا هرگز فراموش نکنیم که صعود واقعی در صعود خود آدمیست.


سیما علیزاده

من سیما علیزاده هستم

سلامم را شما پاسخ گویید…
راز نگاهی متفاوت بر دل نوشته هایی از گذشته تا حال