به ۲۵ اسفند میپرم، دیشب خوابهای وحشتناکی دیدم، جوری که در خواب داد زدم و از صدای داد زدن خودم بیدار شدم،
آرشیو دسته بندی: دلنوشته
ادعایش این بود
کار طِب میداند
رفتگر پاک میکرد
کوچه ها را از برگ
سفره ای رنگی با سالاد شیرازی غوطه ور در نعنا خشک و دوغ ملس پر کَتِلِه کَتو و آدم هایی سرتاسر گرسنه، که با کوبیدن قاشق ها بر ظرف غذا…