زندگی

زندگی شیرین است؟

دلم سفر میخواهد گاهی
به آن کوچه تنهایی
 
نسیمی بِوَزَد
خنک و سرد شوم
بوی گردو
بوی خاک
بوی باران گیرم 
 
بکشم خویش به کُنجی
سایه ای 
زیر آن سرو بلند
حُرم آفتاب اینک
برود از پیشم
 
پیرمردی میرود از آنجا
حال و احوالت چَند؟
خوب و خوش می باشی؟

آری اینک پسرم
حال من نیز خوب است

پدرم، گر بپرسم تورا
پاسخم میبینم؟

حال اینک تو بپرس!

زندگی شیرین است؟

پسرم
زندگی تک تک این اوقات است
سایه ای، بوی سیبی، طعم توتی، خنده‌‌ی فرزندی
فکر نکن که نکردی کاری، یا نگفتی حرفی
بُوَدَت درس زِمَن
تو ببخشای و ببخش
مهربانی گُستَر
زندگی، لحظه های جاریست
زندگی کن آن را
نه به فردا و گذشته اندیش


او بِرَفتُ 
من برفتم
او به راهش
من به خویشم


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *